loading...
تفريح براي همه
آخرین ارسال های انجمن
mostafa بازدید : 197 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)


یه وقتایی خودمو بغل میکنم و میگم....

غصه نخور دیوونه من که باهاتم!!!

 

سخت است وقتی از بغض گلو درد میگیری......

و همه میگویند....

لباس گرم بپوش.......

 

 

ما را از کودکی به جدایی عادت دادند......

همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند...

خوبها/بدها.........

 

 

صدا.....

دوربین.......

حرکت.........

بازهم برایم نقش بازی کن......

 

 

اسمت چه بود؟؟؟

میخواهم بن بست های زندگی ام را...

به نامت کنم!!!

 

 

به یاد آوردنت هرروز...........

دردآورترین شکل فراموشی است........

 

 

 

این روزها زیادی ساکت شده ام......

نمیدانم چرا حرفهایم به جای گلو...

از چشمانم بیرون می آید؟؟....

 

 

 

 

از عشق های این روزها......

داستانی به بلندای شنگول ومنگول هم نمیتوان نوشت...

چه برسد به شیرین و فرهاد!!....

 

 

 

 

دهانم پر از حرف است...

اما مگر میشود با دهان پر حرف زد؟؟!

 

 

وقتی دنیایم را نابود میکردی!!!!!

حس خدا را داشتم...

در دوران هیتلر.....

 

 

 

تو کجایی سهراب؟؟......آب را گل کردند.....چشم ها را بستند وچه بادل کردند......

وای سهراب کجایی آخر؟؟.....زخم ها بر دل عاشق کردند.....خون به چشمان شقایق کردند!

تو کجایی سهراب؟؟...

که همین نزدیکی عشق را دار زدند.....همه جا سایه ی دیوار زدند.....

سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالیست!!!

صبر کن سهراب قایقت جا دارد.... ................

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از لاو پيج چه میخواهید؟!
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 372
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 89
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 109
  • باردید دیروز : 67
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 1,357
  • بازدید ماه : 1,357
  • بازدید سال : 24,099
  • بازدید کلی : 322,681